یکشنبه، تیر ۲۵، ۱۳۸۵

!ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه


خوب دوباره ممنونم از دوستان عزیزم که لطف کردن و نظرشونو درباره سوال من بیان کردن. عزیزان به نظر من عشق بین دو انسان تعریف واحدی نداره. یعنی معتقدم این موضوع هم دچار نسبیته؛ چون اگر غیر از این بود همه باید عاشق یک انسان می شدند که برتر مطلق باشه! عشق تنها یک واژه برای بیان یک احساس غریب، و در عین حال قریب، در روح ماست. این حس چیزی نیست که در یک لحظه در انسان بوجود بیاد. چرا که به قول کاوه عزیز انسان امروز آنقدر خودخواه، مغرور، بی معرفت، حسود و کینه توز شده که هرگز نمی تونه از کلاف خود ساخته و پیچ در پیچ خودپرستی در بیاد و درک بکنه که عشق چیزی فراتر از خود گذشتگیه. عشق انسانی محو شدن در حلقه محبت و ایثار برای یک انسانه. شاید بعضیا با من هم عقیده نباشن و حسی رو تجربه کرده باشن که اسمش رو عشق می ذارن. حالا من می پرسم: لطفاً برگردید به دوران عاشقی خود. به اولین لحظات اون عشق فکر کنین و ببینین آیا یکی از این سوال ها در ذهنتون پدیدار نشده بود؟
اخلاقش خوبه یا نه؟-
قیافش چطوره؟-
خانواده خوبی داره یا نه؟-
قد و هیکل مناسبی داره؟-
وضع مالیش چطوره؟-
(این انسان می تونه برای من مناسب باشه؟ (به عنوان دوست، همسر و یا حتی پدر یا مادر-
اگر به یکی از این سوال ها یا سوال های از این دسته حتی برای یک لحظه اندیشیدین، یقین داشته باشین که رابطه شما در جهت نفع شما بوده و نه عشقتون. خوشحال می شم اگر هنوز در این باره ناگفته ای دارین اینجا مطرحش کنین؛
ممنون