یکشنبه، آبان ۲۶، ۱۳۸۷

Photo by: Dean Agar

سردمه!

مثل موری که زیر بارون تند

رد بوی خط راه لونه شو می جوره!

عین هستی و زوال

این قدر پا پیچم نشو!

بینمون دو تا ننو میشه گذاشت.

باقلا بار بذارم هستیتو تغییرش بدم؟

"پرودون" معده هستی رو داغون می کنه

عینهو " کارل ماکس "که به جای ارزن

تخم مرغ به خورد مرغا می ده !

ده!!؟

جون تو !!

ده

اگه " پاتانجالیه " الک بدم روحتو پالایش بدی؟

اسب دریائی روحم

تو ساحل برق میزنه عین سراب.

روح من پاکه

مثل دل تو

مثل چش سگ

مثل دست نوزاد

سردمه !!

مثل آغاز حیات گل یخ.

جشن مرگم برپاست!

این هم از همراهم؟

من به دنبال دوای خودمم ,

ورنه اینو ازبرم ,

این که هر کی خودشه!

چه کنم؟

ها ؟

چه کنم؟

شلغم و لبوی هیچ وقت ,

از کجا گیر بیارم؟

برم از " گینه بیسائو " ,

خاک بیارم بریزم روی سرم؟

خاک وطن که بهتره.....!!

توی هر نیم وجبش هزار تا فامیل داریم.

سعدی و فردوسی

نادر و سبکتکین

لطفعلی خان و رهی

سگ اصحاب کهف

گاو سامری ها

خر عیسای مسیح

زین فرسودهء رخش رستم

کفش های چنگیز

خنجر اسکندر

جیگر پاره سهراب و

دل تهمینه

چرکنویس غزلای حافظ

مهر باران شستهء مولانا

اشک مجنون و مزار لیلی

صورت قرضای شیخ ابو سعید

تسبیح گسسته عین القضات

قرصای سر درد و سردرد و سر ابوعلی

سکه های حاج آمیز حاتم

(آقا به تو چه)

صندوق جواهر خانم ملوک

(دبیا)

تابلوی رنگ روغن استاد

(به به چی چی شد؟)

جوهر مکتوبهء مرقومهء منظورهء اخراج تاتار ,

با ید منصورهءممدوحهء شاه سلطان ابن سلطان ابن سلطان ابن سلطان

ابن سلطان ابن سلطان

(وای خدا مرگم بده)

تراش مدادای رابرت گراند

فندک اسقاطی جان کندی

کاغذ لی لی پوت مارکوپولو

فتق بند پدر سلطان حسین

هسته خرما های سعد وقاص

استکان نعلبکی حلق طروشآخور اسب و الاغ منصور

بی شمار بابای شل از سگدو

بی شمار مادر کور از گریه

بی شمار کودک اسهالی بی سوت سوتک

بی نهایت تابوت !!

تازه جنس خاکشم مرغوبه ,

روی سر میچسبه ,

عین شاخ رو سر گاو

عین شب رو دل خاک

عین چشما و نگاه!

مگه با توپ و تفنگ جداش کنن.

جوهر وجود سر ,

ذات خاک وطنه !