جمعه، دی ۱۵، ۱۳۸۵

تورو تو شعرم دوباره می سازم




اشتیاق دست هایم برای لمس دستهایت
اشتیاق ساده ایست مثل علاقه عریان سایه به درخت
مثل علاقه شدید نور به خوشید
هیجان بوسیدنت هیجان کودکانه ایست
مثل هیجان پریدن از روی یک نهر
مثل هیجان خیس شدن زیر یک باران نابهنگام بهاری
شادی دیدن چشم های قشنگت
شادی بی تعریفی ایست مثل شادی دیدار دوباره یک عزیز
مثل شادی دیدن رشد یک گل
-----
مرا به دست هایت برسان
بگذار سایه ای برای دست های خسته ات باشم
یا نوری باشم برای شب های تاریک دلتنگی هات
بوسیدنت را بر من سهل بگیر
که هیجان کودکانه ام پرپر نشود
و هر بار که زیر یک باران نابهنگام می روم
گرمی لبهایت گرما بخش دلم باشد
از من روی نگیر
که دیدن روی زیبایت مثل دیدن رشد یک گل
شادیم را صد چندان می کند
آرزوی با تو بودنم را جانی دوباره ببخش ... ای همه من