Photo by: Massimiliano Uccelletti
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید
داستان غم پنهانی من گوش کنید
---
قصه بی سر و سامانی من گوش کنید
گفت وگوی من و حیرانی من گوش کنید
---
شرح این آتش جان سوز نگفتن تا کی
سوختم سوختم این راز نهفتن تا کی
---
روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم
ساکن کوی بت عربدهجویی بودیم
---
عقل و دین باخته، دیوانهی رویی بودیم
بستهی سلسلهی سلسله مویی بودیم
---
کس در آن سلسله غیر از من و دل بند نبود
یک گرفتار از این جمله که هستند نبود
---
نرگس غمزه زنش اینهمه بیمار نداشت
سنبل پرشکنش هیچ گرفتار نداشت
---
اینهمه مشتری و گرمی بازار نداشت
یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت
---
اول آن کس که خریدار شدش من بودم
باعث گرمی بازار شدش من بودم
---
عشق من شد سبب خوبی و رعنایی او
داد رسوایی من شهرت زیبایی او
---
بسکه دادم همه جا شرح دلارایی او
شهر پرگشت ز غوغای تماشایی او
---
این زمان عاشق سرگشته فراوان دارد
کی سر برگ من بی سر و سامان دارد
---
چاره اینست و ندارم به از این رای دگر
که دهم جای دگر دل به دلآرای دگر
---
چشم خود فرش کنم زیر کف پای دگر
بر کف پای دگر بوسه زنم جای دگر
---
بعد از این رای من اینست و همین خواهد بود
من بر این هستم و البته چنین خواهدبود
---
پیش او یار نو و یار کهن هر دو یکیست
حرمت مدعی و حرمت من هردو یکیست
---
قول زاغ و غزل مرغ چمن هر دویکیست
نغمهی بلبل و غوغای زغن هر دو یکیست
---
این ندانسته که قدر همه یکسان نبود
زاغ را مرتبه مرغ خوش الحان نبود
---
چون چنین است پی کار دگر باشم به
چند روزی پی دلدار دگر باشم به
---
عندلیب گل رخسار دگر باشم به
مرغ خوش نغمهی گلزار دگر باشم به
داستان غم پنهانی من گوش کنید
---
قصه بی سر و سامانی من گوش کنید
گفت وگوی من و حیرانی من گوش کنید
---
شرح این آتش جان سوز نگفتن تا کی
سوختم سوختم این راز نهفتن تا کی
---
روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم
ساکن کوی بت عربدهجویی بودیم
---
عقل و دین باخته، دیوانهی رویی بودیم
بستهی سلسلهی سلسله مویی بودیم
---
کس در آن سلسله غیر از من و دل بند نبود
یک گرفتار از این جمله که هستند نبود
---
نرگس غمزه زنش اینهمه بیمار نداشت
سنبل پرشکنش هیچ گرفتار نداشت
---
اینهمه مشتری و گرمی بازار نداشت
یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت
---
اول آن کس که خریدار شدش من بودم
باعث گرمی بازار شدش من بودم
---
عشق من شد سبب خوبی و رعنایی او
داد رسوایی من شهرت زیبایی او
---
بسکه دادم همه جا شرح دلارایی او
شهر پرگشت ز غوغای تماشایی او
---
این زمان عاشق سرگشته فراوان دارد
کی سر برگ من بی سر و سامان دارد
---
چاره اینست و ندارم به از این رای دگر
که دهم جای دگر دل به دلآرای دگر
---
چشم خود فرش کنم زیر کف پای دگر
بر کف پای دگر بوسه زنم جای دگر
---
بعد از این رای من اینست و همین خواهد بود
من بر این هستم و البته چنین خواهدبود
---
پیش او یار نو و یار کهن هر دو یکیست
حرمت مدعی و حرمت من هردو یکیست
---
قول زاغ و غزل مرغ چمن هر دویکیست
نغمهی بلبل و غوغای زغن هر دو یکیست
---
این ندانسته که قدر همه یکسان نبود
زاغ را مرتبه مرغ خوش الحان نبود
---
چون چنین است پی کار دگر باشم به
چند روزی پی دلدار دگر باشم به
---
عندلیب گل رخسار دگر باشم به
مرغ خوش نغمهی گلزار دگر باشم به
------------
پانوشت: در مثل مناقشه نیست!