دوباره اردیبهشت به دیدنت می‌آیم: اکتبر 2019

دوباره اردیبهشت به دیدنت می‌آیم

سه‌شنبه، آبان ۰۷، ۱۳۹۸

هفت آبان

هفت آبان هفتاد و شش - هفت آبان نود و هشت.

می‌شد که امروز باهم بیست و دو ساله بشیم؛

اما نخواستی که بشه

با ایمیل ارسال کنید این را در وبلاگ بنویسید!‏هم‌رسانی در X ‏در Facebook به اشتراک بگذارید ‏اشتراک‌گذاری در Pinterest

Labels: پریشان نامه, خاطرات روزهای بی بازگشت من

پست‌های جدیدتر پست‌های قدیمی‌تر صفحهٔ اصلی

اشتراک در: پست‌ها (Atom)

صفحه‌های دیگر

گیرستون
یه پا دو پا
اطلس تصویری

دوستان و آشنایان

سطرهای پنهاني
هزار درنای کاغذی

بررسی ویرایشگر
آزادنويس

رونا؛ مهاجرت دیگران و بعد ما
Yek Panjare

アミノ酸系のスカルプシャンプーを選ぼう
Midnight Moon

آرزوهایی که حرام شدند
گیرستون

تقویم رسمی کشور با مشاوره‌ی استاد کوئِنتین جِروم تارانتینو
همه چیز با خدا ممکن است

دلتنگم
چند قدم نزدیکتر به خدا

وقتی از کلاس چهارم ابتدایی سیگار میکشه...
یه پا دو پا

ایران و جام جهانی - بخش دوم: تاریخچه‌ی دیدارهای پیشین ایران با سه تیم آرژانتین، نیجریه و بوسنی
جزیره نشین
از عشق چیزی بگو

پدرم وقتی مرد آسمان ابری بود...
اطلس تصویری

E T H I O P I A - اتیوپی
مستانه

فعلا باید پیچا رو بشمرم
باغ بی برگی
يادداشت‌هاي مهاجرت
من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم

سال نو مبارک
کجا با این عجله؟

RSS Solutions for Restaurants
...سمن پویان ...‏
عمو نامه
و گهگاهي دو خط شعري كه گوياي همه چيز است و خود ناچيز

پست های پرطرفدار

هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست

زاهد ظاهر پرست از حال ما آگاه نیست در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست در صراط مستقیم ای دل کسی گمرا...
دیگر عشق هم نمی‌داند

دیگر عشق هم نمی‌داند من از فروغ روی تو برخاستم، نه از صلابت نگارگران ... من از طلا گونه‌ی نامت، من از جان تو برخاستم، نه از افسار بیگان...
شمایل تو بدیـــدم نـه عقـل ماند ونه هـــوشـم

Photo by: Cedo Popovski ××× هـــزار جـهـد بـکـردم کـه سرّ عشق بپوشم نبــــود بـر ســـر آتـــش میسرم که نجـــوشم ××× به هوش بودم از اول که...
و آويشن حرمت چشمان تو بود .... نبود ؟

Photo By: Aino Kannisto حرمت نگه دار دلم گلم كين اشك خونبهاي عمر رفته من است ... ا ميراث من – نه به قيد قرعه - نه به حكم عرف يكجا سند زده ام...
احتمال گریستن ما بسیار است

گاه در بستر خویش، پهلو به پهلو که می‌غلتم با من از رفتن، از احتمال ... از نیامدن، از او، از ستاره و سوسو سخن می‌گویی؛ شانه به شانه من ......
خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی

سحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندی خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دعای صبح و آه شب کلید گ...
تا نفس باقیست، فرصت چشمت تماشایی‌ست

و رسالت من این خواهد بود تا دو استکان چای داغ را از میان دویست جنگ خونین به سلامت بگذرانم تا در شبی بارانی آن ها را با خدای خویش چشم...
خسته‌ام، خسته، ری‌را

Photo By: Farid Salemi وقتی که دور از همگان، ا بخواهی خواب عزيزت را برای آينه تعبير کنی؛ معلوم است که سکوت علامت آرامش نيست ... ا
دستمال چرک مچاله‌ای کنار سطل آشغال

و ذره ذره عادت می‌کنم، به چیزهایی که دوستشان ندارم؛ و ذره ذره از بین می‌روم در ناباوری‌های خود، و در تمام آرزوهای بر باد رفته‌...
!چقدر پشت دلم خالیست

،چقدر آینه تاریکست ،چقدر گم شده بودم ،چقدر بی حاصل ،چقدر باور باران مرا نباریده است ،چقدر دور شدم از اشاره خورشید ،چقدر وسعت یک خانه کوچکم ک...

برچسب‌ها

سید علی صالحی (85)
متفرقه (47)
مشق شب (40)
حسین پناهی (25)
خاطرات روزهای بی بازگشت من (24)
سعدی (16)
یه پا دو پا (11)
حافظ (10)
محمدرضا عبدالملکیان (10)
پریشان نامه (8)
اما نیستی (7)
وحشی بافقی (6)
سهراب سپهری (4)
شهریار (4)
حمید مصدق (3)
سطرهای پنهانی (3)
مهدی اخوان ثالث (3)
عطار (2)
نیما یوشیج (2)
احمد شاملو (1)
سیاوش کسرایی (1)
فروغ فرخزاد (1)
فریدون مشیری (1)
محسن نامجو ؟ (1)
محمد علی بهمنی (1)
مولانا (1)
هوشنگ ابتهاج (1)

انجمن شاعران

حافظ
حسین پناهی
سایر شاعران نو
سایر شاعران کهن
سعدی
سید علی صالحی

دنبال کننده ها

بايگانی وبلاگ

جستجوی این وبلاگ

زمینه Ethereal. با پشتیبانی Blogger.