جمعه، خرداد ۰۴، ۱۳۸۶

من به چشمان خيال انگيزت معتادم


Photo by: Yuri Bonder

...




كاهش جان من


اين شعر من است


آرزو می کردم که تو خواننده شعرم باشی


راستی شعر مرا می خوانی؟


نه، دريغا، هرگز


باورنم نيست كه خواننده شعرم باشی


!كاشكی شعر مرا می خواندی


...




چه كسی خواهد ديد مردنم را بی تو؟


بی تو مردم، مردم


گاه می انديشم خبر مرگ مرا با تو


چه كس می گويد؟


آن زمان كه خبر مرگ مرا از كسی می شنوی


روی تو را كاشكی می ديدم


شانه بالازدنت را بی قيد


و تكان دادن دستت كه مهم نيست زياد


و تكان دادن سر را كه عجيب!‌ عاقبت مرد؟


افسوس


!كاشکی می ديدم