اشتباه از ما بود
اشتباه از ما بود که خوابِ سرچشمه را در خيالِ پياله میديديم
دستهامان خالی
دلهامان پُر
گفتگوهامان مثلا يعنی ما!
کاش میدانستيم
هيچ پروانهای پريروز پيلگیِ خويش را به ياد نمیآورد.
×××
حالا مهم نيست که تشنه به رويای آب میميريم
از خانه که میآیی
يک دستمال سفيد، پاکتی سيگار، گزينه شعر فروغ،
و تحملی طولانی بياور
احتمالِ گريستنِ ما بسيار است!