یکشنبه، آبان ۰۱، ۱۳۸۴

!کبریت بی خطر


سلام
خوب از این شروع کنم که بنا به دلایل استراتژیک مجبور شدم کلی از نوشته هامو پاک کنم. از دوستایی که توی اون نوشته ها نظر داده بودن معذرت می خوام. ببخشید. بعد هم این که یه ناشناسه دیگه که می دونم از رفقای خوبمه و احتمالاً اول اسمش حمید فناییه واسم یه پیام گذاشته و از خوابیدن زیر پرچم کانادا نوشته... آقا یادته عجب شبی بود... بیچاره کاوه دیگه قاط زده بود از دست ما... ماجرای چراغ روشن کردنو یادت میاد؟ شلوار پوشیدن وحید رو چی؟ آقا عجب شب خوبی بود...به قول سید علی صالحی یادت بخیر شادمانیه بی سبب
یه خبری چند روز پیش خوندم که واقعاً مضحک بود! تو روزنامه شرق نوشته بود بعد از بیست سال اولین سینما توی عربستان قراره افتتاح بشه. البته قراره فقط کارتون اونهم برای کودکان و خانم ها پخش بشه! روزی هم سه ساعت! علت این مسأله هم اینه که دولت جهنم دنیوی (عربستان) سینما رو مغایر با قوانین اسلام می دونسته
یه خبر دیگه هم این که اونایی که با شهر قصه خاطره دارنو دوست دارن بازم گوشش کنن، می تونن این دو تا لینکو چک کنن. نمی دونم چرا هر وقت که یاد شهر قصه میفتم اون سفر فومن - ماسوله و اجرای شهر قصه توسط امیر اسفندیاری میاد تو ذهنم
روحت شاد