پنجشنبه، آبان ۲۶، ۱۳۸۴

تمام حرف دلم اینه


کاشکی پیشم بودی ... نگاهم تشنَس ... بسترم خالی ... بغضم هم که از تنهاییه ... دوباره یه شب دیگه و هوای با تو بودن ... اگه می دونستی تا حالا چند بار با حس پاک خاطرات تو، از شب، به گرگ و میشِ صبح رسیدم ... و همیشه هم یاد بوسه های داغ خداحافظیمون، منو آزار داده ... حالا هم که نیستی ... منم که دوباره با این در و دیوارِ الکن تنهام ... عزیزم! تمام داستان تکراریه شب های من اینه: بالشم خیس، بسترم خالی ... یاد تو در دل