یکشنبه، شهریور ۲۶، ۱۳۸۵

به هر راهی که دانستم فرو رفتم به بوی تو



... نشسته ام و تنها تو در برابرمی
،لبهایم به اشتیاق لبهایت باز می شود
و چشم های بی تحملم
- که قادر به ثبت این لحظه نیست -
... به شوق این بوسه بسته می ماند
،چشم هایم را که باز می کنم
!دیگر تو در کنارم نیستی
!نه الان که مرا بوسیدی و نه انگار هیچوقت
×××
... خاطرات روزهای بی بازگشت من ...
×××
پس کِی دوباره می آیی؟